آرامش
به وبلاگ من خوش آمدید
آش رشته(غزال جون) 1
لينك باكس طلا رنك 1
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قدمهايي براي رسيدن به آرامش و آدرس daraghoshearamesh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 15902
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1


مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به

سطح آب زل زده بود ...


مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت او را دید و متوجه

حال پریشانش شد و کنارش نشست


مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در

زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم

و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟


مرد سالخورده برگی از درختی کند و آن را داخل نهر آب انداخت

و گفت : به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد

خود را به جریان آب می سپارد وبا آن می رود سپس

سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت .

سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت

و در عمق آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت ...


مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی.

به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند

و درعمق نهر قرار گیرد اما امواجی را روی آب ایجاد کرد

و بر جریان آب تاثیر گذاشت حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ

را می خواهی یا آرامش برگ را ؟!


مرد جوان مات و متحیر به او نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست

او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست

کجاست!؟ لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و

اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد.

من آرامش سنگ را ترجیح می دهم !


مرد سالخورده لبخندی زد و گفت : پس حال که خودت انتخاب کردی

چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟

اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش

و محکم هر جایی که هستی ...آرام و قرار خود را از دست مده

در عوض از تاثیری که بر جریان زندگی داری خشنود باش...

مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست

و از مرد سالخورده پرسید: شما اگر جای من بودید آرامش سنگ

را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟

پیرمردلبخندی زد و گفت: من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان

به خالق رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم

در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد

از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم من آرامش برگ را

می پسندم ولی می دانم که خدایی هست که هم به سنگ توانایی

ایستادگی را داده است و هم به برگ توانایی همراه شدن با افت

و خیزهای سرنوشت ...

شما آرامش برگ می خواهید ؟ یا آرامش سنگ ؟ 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 21:43 توسط غزل |